۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه
شیرین ...
۱۳۸۷ آبان ۱۷, جمعه
گذر عمر
همیشه بر این عقیده بودم که اگه کسی بخواد و بلد باشه زندگی خوبی داشته باشه و لذت ببره می تونه حتی با امکانات کم . ولی اگه کسی درست زندگی کردن رو بلد نباشه هرکاری بکنه هم نمیتونه از زندگیش لذت ببره . بعد از ازدواجم خیلی از دوستام از من پرسیدن مجردی بهتر بود یا حالا که ازدواج کردی ؟ جواب من برای اونا هم همین بود که کسی که درست بخواد زندگی کنه فرقی نمی کنه که مجرد باشه یا متاهل در هر حال از شرایطش راضی خواهد بود و همینطور برعکس . یه مدتی بود و یا شاید هنوز هم هست که من شده بودم حالت دوم قضیه . انگار که خودم می خواستم از زندگیم لذت نبرم . این جریان رو به مهاجرتم به ازدواجم به دوستام خلاصه به زمین و زمان ربط می دادم و پیش خودم دلیل می تراشیدم که حالت افسرده خودم رو توجیه کنم . خوب این برای منی که دوستام من رو به روحیه خوب و لب خندون و اراده قوی میشناسن خیلی بده . خیلی بد . حالا که این رو فهمیدم تصمیم دارم که از زندگیم در هر شرایطی لذت ببرم . عمر خیلی کوتاهه خیلی زودتر از اونچه که فکرش رو می کنیم ممکنه تموم شه پس بیاین خوش بگذرونیم .
پی نوشت ۱ . ولی خداییش کار خیلی سختیه ها . .
پی نوشت ۲ . راستی جریان کیف پست قبلی رو بگم . بعد از دوازده روز تماس متوالی و شنیدن اینکه سفارشتون هنوز در سیستم ما ثبت نشده روز سیزدهم زنگ زدم میگم خوب اومد تو سیستم میگن آره برات فرستادیمش و دیگه نمیتونی سفارشت رو کنسل کنی . خلاصه کیفم توی راهه داره میاد . کی برسه خدا میدونه .